Gracias a la vida
Violeta ParraPERSIANO [FÂRSI] / PERSIAN [FÂRSI] / PERSA [FÂRSI] | |
شکراً للحیاه شکراً للحیاه التی أعطتنی الکثیر أعطتنی عینین اللتین حین أفتحهما : أمیز تماماً بین الأبیض والأسود... وفی السماء العالیه خلفیتها الملیئه بالنجوم وفی الجموع الرجل الذی أحب... شکــــراً للحیاه التی منحتنی الکثیر أعطتنی السمع الذی بکل عظمتهِ یسجلُ لیلاً ونهاراً غناء العندلیب وطیور الکناری المطرقات والمُحرکات ونباح الکلاب والعواصف وصوت حبیبی الحنون شکراً للحیاه التی أعطتنی الکثیر أعطتنی صوتی ولغتی ومعها الکلمات التی أفکر وأقول أم , أخ , صدیق , وضوء متقدّ طریق وروح " الرجل" الذی أحب شکراً للحیـــــاه التی أعطتنی الکثیر منحتنی خطوات قدمی المتعبتین بهما رکضتُ الى مدن وقطعتُ برکاً شواطئ وصحاری وجبال وسهول منزلک وشارعک وباحه منزلک شکراً للحیاه التی أعطتنی الکثیرا أعطتنی قلبی الذی یخفقُ عندما أرى ثمره العقل الإنسّانی عندما أرى الطیب بعیداً جداً عن الشّریر عندما أرى جوهر عینیک الصّافیتین شکرا للحیاه أعطتنی الضحک, أعطتنی البکاء هکذا أمیز بین السّعاده والعذاب المادتان اللتان تشّکلان أغنیتی وأغنیتکم التی هی ذاتها أغنیتی وأغنیه الجمیع التی هی أغنیتی شکراً للحیـاه ! | سپاس زندگی سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. دو پرتو نورانی داد که وقتی باز میشوند، به خوبی میتوانم سیاهی را از سپیدی تمیز دهم. و بنگرم پس زمینه پر ستاره را در آسمان بالای سرم و ببینم از میان انبوه مردمان، کسی را که دوستش دارم. سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. گوشی داد تا با تمام وسعتاش ضبط کنم - شب و روز - آوای جیرجیرک و قناری را، چکشها و توربینها و آجرها و طوفانها را، و صدای دلنشین محبوبم را. سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. صدا و الفبا را داد و با آنها کلماتی که بیندیشم و بیان کنم: «مادر»، «دوست»، «برادر» و روشنایی بتابد به مسیر روحی که عشق میورزد. سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. توان رفتن داد با پاهای خستهام. با آنها از شهرها و گودالها گذشتم، از درهها و دشتها، کوهها و بیابانها، و از خانه تو، از خیابان و حیاط خلوت ات. سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. دلی را داد که باعث میشود چهار ستون تنم بلرزد وقتی که میبینم میوه و ثمره ذهن آدمی را. وقتی که میبینم خوبی چقدر از بدی فاصله دارد. وقتی که میبینم در روشنی چشمان تو… سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد. بلند خندیدن و اشتیاق را داد. با آنها شادی و رنج را تمیز دادم، دو مادهای که به ترانههایم شکل میدهند، و به ترانههای تو نیز هم که همچون همان اند، و به ترانههای همه که همان ترانههای من اند. سپاس از زندگی، به خاطر همه آنچه به من ارزانی داشت. |